هنری در آستانه فراموشی: بافندگان و دغدغه‌هایشان

فرش دستباف ایرانی، تنها یک کفپوش نیست؛ آیینه‌ای از تاریخ، فرهنگ و روح یک ملت است. اما پشت هر نقش و رنگِ جاودان، دست‌هایی قرار دارد که امروز با دغدغه‌هایی بزرگ روبرو هستند. زندگی بافندگان فرش، به‌ویژه زنان هنرمند در روستاها و مناطق عشایری، روایتی است از عشق و هنری که در سایه چالش‌های اقتصادی و اجتماعی، رنگ فراموشی به خود می‌گیرد.

انگیزه‌ها: از عشق تا ضرورت

برای بسیاری از این بافندگان، فرش‌بافی تنها یک منبع درآمد نیست؛ میراثی است که از مادران و مادربزرگ‌هایشان به ارث رسیده است. آنان در پشت دار قالی، تنها پشم و ابریشم را گره نمی‌زنند، بلکه آرزوها، غم‌ها و قصه‌های زندگی خود را در تاروپود فرش جاودانه می‌کنند. این کار برای آنان یک هویت و غرور هنری است. با این حال، این عشق محض، با واقعیتِ سخت معیشت گره خورده است. برای بسیاری، این حرفه یک «ضرورت اقتصادی» است که راه دیگری برای کسب درآمد پیش روی آنان نمی‌گذارد.

چالش‌ها: کوهی از مشکلات

بافندگان با موانع متعددی دست و پنجه نرم می‌کنند:

· معیشت ناپایدار: دستمزد ناچیز و نامنظم، متناسب با ساعت‌های طولانی و کار طاقت‌فرسا نیست. آنان حلقه‌ای از یک زنجیره تجاری هستند که سود اصلی به جیب دلالان و واسطه‌ها می‌رود.
· مشکلات جسمانی: ساعت‌ها نشستن در یک وضعیت ثابت، در محیطی با نور ناکافی، منجر به آسیب‌های جدی به کمر، گردن، چشم‌ها و مفاصل آنان می‌شود.
· فقدان امنیت اجتماعی: بسیاری از بافندگان از پوشش‌های بیمه‌ای و حمایت‌های اجتماعی محروم هستند و آینده‌ای مبهم در دوران کهنسالی در انتظارشان است.
· نوسانات بازار: با کاهش تقاضا برای فرش دستباف اصیل، کارگاه‌های کوچک تعطیل می‌شوند و بافندگان اولین قربانیان این رکود هستند.

نسل جوان و یک گذرگاه خطرناک

یکی از بزرگ‌ترین تهدیدها، گسست نسلی در این هنر است. نسل جوان امروز، با وجود علاقه احتمالی به میراث فرهنگی، تمایل کمی برای ادامه این راه دارد. آنان کار در شهرها، در مشاغل با درآمد سریع‌تر و فشار جسمی کمتر را ترجیح می‌دهند. چرا باید ماه‌ها و سال‌ها وقت گذاشت تا هنری را آموخت که آینده اقتصادی مطمئنی برایشان به ارمغان نمی‌آورد، این سوالی است که پاسخ آن، آینده فرش دستباف را تعیین خواهد کرد.

راه حل: از حمایت تا توانمندسازی

نجات این هنر و هنرمندانش، نیازمند عزمی ملی است:

· حذف واسطه‌ها: ایجاد ارتباط مستقیم بین بافنده و مصرف‌کننده نهایی از طریق تعاونی‌ها و پلتفرم‌های آنلاین.
· ارزش افزوده برندینگ: معرفی فرش هر منطقه به عنوان یک برند مستقل با داستان‌سرایی منحصربه‌فرد از زندگی بافنده آن.
· آموزش و بیمه: ارائه آموزش‌های نوین، طراحی و بازاریابی به نسل جوان تحت پوشش‌های بیمه‌ای و رفاهی.
· توسعه گردشگری خلاق: راه‌اندازی تورهای بازدید از کارگاه‌های بافت برای ایجاد درآمد جانبی و نمایش مستقیم هنر.

نقش فناوری در نجات یک هنر کهن

امروزه می‌توان از فناوری برای کمک به بافندگان استفاده کرد:

· ایجاد بازارهای آنلاین با قابلیت رهگیری فرش تا بافنده اصلی
· استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای نمایش مستقیم روند بافت
· ایجاد پایگاه داده برای ثبت هنرمندان و آثارشان
· استفاده از طرح‌های دیجیتال برای به روزرسانی نقشه‌ها

سخن پایانی

فرش دستباف، نفس‌هایش را وامدار دست‌های پرزحمت بافندگانی است که خود، فراموش‌شده‌ترین حلقه این زنجیره طلایی هستند. حفظ این گنجینه، تنها با خرید یک فرش ممکن نیست، بلکه با درک دردها و حمایت واقعی از زندگی کسانی میسر است که جان خود را در هر گره می‌دوزند. باید کاری کنیم که دار قالی، دار امید باشد، نه دار رنج. هر فرش دستباف، تنها یک کالا نیست، بخشی از روح ایران است که در خطر محو شدن قرار دارد. نجات آن، تنها با توجه به انسان‌های پشت این هنر میسر خواهد بود. آینده این هنر اصیل در گرو تصمیمات امروز ماست…

دیدگاهتان را بنویسید